
باران
دلم پر شد از سکوتی بوسعت دنیا
وآسمان... تمامی روز
وحتی... در این نیمه شب آرام ....باریدنی داشت
و بارید ...بارید ...بارید
تند و سیل آسا
بسیار باهم گریسته بودیم
اینبار سکوت من بود واشکهای او
وآه های من در نگاه او!
دیگر از مرز گریستن نیز گذشته بودم
می بایست آیا آرام میگرفتم؟!
می بایست خاموش میماندم؟!
آه....
امشب لالائی خواب من ...صدای قطره های توست
وصدای باد بر نوازش برگ!
من از مرز گریستن گذشته ام
امشب دلم را تو گریه کن!!!
ف.شیدا
نظرات
ارسال یک نظر